- رستگاری دادن (تَ فَضْ ضُ کَ دَ)
نجات دادن. رهایی دادن. رها ساختن. آزاد کردن. رهایی بخشیدن. نجات بخشیدن. آزادی دادن. رستگار نمودن. در امان داشتن. ایمن نمودن:
جهان را از عمارت داد یاری
ولایت را ز فتنه رستگاری.
نظامی.
به زنهار خویش استواریش داد
ز جادوکشان رستگاریش داد.
نظامی (از آنندراج).
که زور آورد چون تویاری دهی
که گیرد چو تو رستگاری دهی.
سعدی (از ارمغان آصفی).
و رجوع به رستگاری و رستگارو رستگار کردن شود
جهان را از عمارت داد یاری
ولایت را ز فتنه رستگاری.
نظامی.
به زنهار خویش استواریش داد
ز جادوکشان رستگاریش داد.
نظامی (از آنندراج).
که زور آورد چون تویاری دهی
که گیرد چو تو رستگاری دهی.
سعدی (از ارمغان آصفی).
و رجوع به رستگاری و رستگارو رستگار کردن شود
